gl/l (1109)

پرورش اعتماد به نفس در کودکان ( قسمت اول )

از مهمترین حالات عاطفی که نقش فوق العاده ای در رشد شخصیت کودکان دارد و  وجودش ضروری حیات و دوام و بقای آنان است مسأله اعتماد به نفس می باشد. روانشناسان و علمای اخلاق آن را اساس تأمین سعادت و آسایش و آرامش انسان ها ذکر کرده اند و مربیان بزرگ و بالاتر از همه ی آنها ، انبیای الهی  در طریق تأمین و تداوم آن ، راه هایی را ارائه داده  و انسانها را به کسب آن توصیه فرموده اند.

غرض از اعتماد به نفس

غرض ما از اعتماد به نفس ، وجود قدرت و اتکایی مستقل در نفس است که در سایه آن ، آدمی بدون چشمداشت کمک و مدد دیگران کاری را آغاز کرده و می کوشد آن را به فرجام برساند.

ذکر این نکته ضروری است که داشتن اعتماد به نفس ، با ادعای استقلال کردن و بریدن از اتکای به خدای بزرگ فرق دارد. غرض این نیست که آدمی از خدا ببرد بلکه مقصود این است که انسان در رابطه با وظیفه ای که خدا برایش معین کرده است با قوت قلب و با بهره گیری از لیاقت و مهارت و استعدادش به پیش رود و به گدایی و در یوزگی دیگران نیفتد و از آنها نخواهد که کار او را انجام دهند ؛ یا در رابطه با مشکل ، راه عجز و لابه در پیش نگیرد و به این و آن متوسل نشود ؛ تنها به قدرت و عملکرد خود ، آن هم تحت ضوابط و فرامین الهی تکیه کند.

ما به خدا اعتقاد و اتکاء داریم ، می دانیم در گرفتاری ها و مشکلات و در انجام وظیفه ، او یاریگر ماست. ولی انتظار نداریم که خداوند به جای ما آشپزی و معماری کند ، و یا برای ما کارخانه و کشاورزی راه بیندازد. در انجام دادن این وظایف باید قائم به نفس بود و به توان و اراده خود کار کرد و به پیش رفت.

بر این اساس می خواهیم با پرورش اعتماد به نفس ، در افراد قدرت و توانی پدید آوریم که شخصاً به کار خویش قیام کنند بدون این که خود را از خدا بی نیاز بدانند. سعی بر این است که فرد حسابش را از مردم جدا کند و به همت خود متکی باشد و از قدرت و اراده خود استفاده کند نه از توان دیگران.

ضرورت وجود اعتماد به نفس

با این توجیه ، وجود اعتماد به نفس در افراد ، به ویژه پایه گذاری آن از همان دوران کودکی ضروری است و این ضرورت هم در رابطه با گذران امور مربوط به حیات روزمره است و هم در رابطه با سلامت روانی و رشد و امکان کسب کمال.

فرزندان ما نیازمند اعتماد به نفس اند تا در سایه آن بتوانند راه خوشبختی خود را هموار کنند. به هر میزان که کودکان ما بیشتر رشد کنند و بیشتر با مسائل و دشواری های زندگی مواجه گردند نیاز آنها به اعتماد به نفس بیشتر خواهد شد . پس مقدمات این امر باید از هم اکنون فراهم گردد.

در ایجاد اعتماد به نفس علاوه بر تقویت جنبه های ایمانی ، ضروری است حرکات و رفتار و عملکردهای کودک را تحت رهبری والدین و مربیانی مطمئن قرار دهیم تا  در ضمن هدایت بتوانند خصایص اخلاقی مطلوب را در وی به وجود آورند و او را به سوی مقصد مورد نظر جهت دهند.

زیان عدم اعتماد به نفس

ارزش پرورش کودکان و ایجاد زمینه اعتماد به نفس  را در آنان هنگامی می توان دریافت که بدانیم عدم آن موجب پیدایش چه عوارض و دشواری هایی است. بهتراست در این زمینه به دو نمونه توجه کنیم:

1- جنبه فردی

به نظر ما اگر طفل فاقد اعتماد به نفس باشد ، در حال و آینده  زندگی ناخوشایندی خواهد داشت. در کارها نیازمند است که به دیگران اتکا کند و برای جلب نظر دیگران ناگزیر است به نحوه ی خود را مورد پسند آنها قرار دهد که این خود منشاء بسیاری از لغزش هاست.

شخصیت موجود چنین افرادی به مراتب پائین تر از شخصیت واقعی آنهاست و برای همین آنها دچار احساس حقارت و تحت تأثیر عوامل مأیوس کننده هستند. امری که تدریجاً سبب خواهد شد که آنان امکانات طبیعی حیات را از دست بدهند و در معرض ابتلای بیماریهای عصبی و روانی قرار گیرند. چنین افرادی در سنین نوجوانی آرزوی مرگ دارند و می خواهند بمیرند و درد و رنج حقارت را تحمل نکنند.

 2- جنبه اجتماعی

کودکان و حتی همه ی آنهایی که اعتماد به نفس ندارند از معاشرت با دیگران پرهیز می کنند و گمان دارند در این زمینه دچار ضرر و زیان خواهند شد. وقتی هم معاشرتی دست دهد جرأت و اعتمادی ندارند تا استقلال رأی و نظر خود را حفظ کنند ، روحیه متزلزل شان آنها را وادار به تبعیت و تسلیم در برابر دیگران خواهد کرد ، امری که معلوم نیست همیشه به سود آنان باشد.

این افراد دوست ندارند در میان جمع حاضر شوند از آن جهت که مبادا نقاط ضعف شان علنی گردد و بی اهمیتی شان برملا و آشکار گردد. به دیگران بی اعتمادند و به صداقت و صفای هیچکس اعتماد ندارند. از مورد سئوال قرار گرفتن می گریزند ، مزاحم والدینند ، در همه کارها به آنان مراجعه می کنند ، استقلال رأی و رفتار ندارند ، می خواهند دیگران شروع کنند و آنها دنباله رو باشند ، جرأتشان مرده و پیشروی شان ملاحظه کارانه و کند است.

برخی از نشانه های کودک بی اعتماد:

– از خود و شخصیت واقعی خود گریزانند و دوست دارند از خود شخصیتی دروغین بسازند و معرفی کنند.

– خودستائی دارند و گزافه گو هستند و خود را بالاتر از آنچه که هستند معرفی می کنند.

– سعی دارند نقاط ضعف خود را بپوشانند.

– خجالتی و کمرو هستند و از این بابت انزوا طلبند و دوست دارند شریک درد پیدا کنند.

– به پنهان کاری راغبند، تا عیوب عملکردشان آشکار نشود حتی در حضور پدر و مادر که محرم رازند.

– از هر فرصت برای مقایسه خود با دیگران استفاده می کنند تا دریابند که در چه وضعیت و مقامی هستند.

– دچار وسوسه و اضطرابند و به همین دلیل ممکن است دچار شب ادراری باشند و یا خواب راحت نکنند.

– عصبی هستند و در مقابل انتقاد ، حساسیت از خود بروز می دهند و گمان دارند همه دشمن آنها هستند.

– اصرار دارند ثابت کنند که افرادی با ارزشند و آرزو می کنند وضعی پیش آید که خود را نشان دهند.

– از جمع گریزانند تا مبادا مورد عیبجوئی و نقد قرار گیرند  و بدین خاطر خود به سراغ کسی نمی روند.

– اگر عمل ناروایی از دیگران ببینند آن را برای خود مجاز می شمارند و به همان دلیل ، تن به چنان کاری می دهند.

– در برابر کمترین تلخکامی احساس کسالت می کنند و اشک می ریزند و سعی دارند دیگران به آن پی نبرند.

– از جنب و جوش و فعالیت بسیار بیزارند و از مشکل و دشواری گریز دارند.

– از آنها که مورد مقایسه او هستند بیزار هستند و سعی دارند آنان را تحقیر کنند. شوخی می کنند و قادر به تحمل شوخی متقابل نیستند و از این بابت دوستدار روابط یک طرفه هستند.

– از مسخره کردن دیگران و سقوط و لغزش آنها احساس لذت می کنند و نیز از ابهام و هراس دیگران.

– از شنیدن داستان های حزن آور مسرور می شوند و صحنه های غم انگیز گوئی برایشان موجب عقده تکانی است.

– با همه نیازی که به والدین خود دارند ، دوست ندارند والدینشان آنها را تحت اختیار بگیرند.

-…

حالات فرد فاقد اعتماد به نفس

حالات فردی که به خود اعتماد ندارد به گونه ای است که خود را در این دنیای بزرگ تنها احساس می کند و گمان دارد مورد نفرت دیگران است. به همین دلیل میل به انزوا دارد و در اجتماع نمی تواند تصمیم گیری کند و اگر هم تصمیم بگیرد قدرت اجرا ندارد.

او برای خود دنیای خیالی تصور می کند. دنیائی که در آن قدرت دارد ، زیباست و او در آن پیروز است و قادر به انجام دادن هر امری است و می تواند کار و تلاشی مثبت داشته باشد. ولی در جنبه عمل در می یابد که همه آرمانش در حال زوال و فناست ؛ او از زندگی لذتی نمی برد و به زندگی امیدوار نیست.

او گمان دارد که سراسر وجودش عیب است ، به همین نظر فکر و اندیشه ای مشوش دارد ، کمتر می خندد ، هرگز خود را آن چنان که هست نشان نمی دهد. تصورش این است که دیگران با او نفاق می ورزند و یا از عدم صداقتشان سر در نمی آورد. خود را فاقد قابلیت و خیلی ضعیف تر از آنچه که هست می پندارد.

به خاطر بی اعتمادی به خود ، موضع او در برابر حوادث ، موضعِ گریز است. هر حادثه ای که در زندگی برایش پدید آید برای او یک نقطه منفی است و خطرآفرین ؛ مختصر شکست خود را بزرگ کرده و از آن احساس اضطراب می کند که این حالت خود موجد دشواری های دیگری است.

علل عدم اعتماد به نفس

به علت نتایج زشت و خانمان برانداز عدم اعتماد به نفس ، ضروری است منشاء و علل ، یا ریشه ها و انگیزه های آن نیکو شناخته شود تا امکان رفع و جبران آن موجود باشد. در جنبه شناخت علل می توان موارد زیر را مطرح کرد:

1- در ارتباط  با خود

علل و انگیزه هایی که به خود فرد مربوط می شوند بسیار و اهم آنها عبارت اند از:

– وقایع تلخ و دلسرد کننده که موجبات ناراحتی و نگرانی هستند و در نتیجه عدم اعتماد به نفس را پدید می آورند.

– ناکامی ها و محرومیت ها به ویژه در آنچه که مورد علاقه شدید کودک می باشد.

– شکست های متوالی و خرد کننده که سبب دلمردگی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس می شود.

– تداوم بدبینی ها و گله مندی ها راجع به زندگی و مسائل و دشواری های آن.

– وجود ترس و دلهره از افشا شدن رازی که به زندگی و سرنوشت فرد بستگی دارد.

– بیماری مداوم درونی ویا جسمانی که سبب درد و رنج و موجد بدبینی هاست.

– نقایص و نارسایی های جسمانی که سبب احساس حقارت واحیاناً عدم کارآمدی می شود.

– ترس از حقیر و بی مقدار شدن به علت احساس خلاء و فقر در درون خود.

– وجود گیجی و سردرگمی به علت تعدد وظایف ، مشکلات و دشواری ها.

2- خانواده

 در این زمینه  نیز علل و انگیزه های بسیاری وجود دارد که سبب پیدایش بی اعتمادی و سرکوب شدن اعتماد به نفس در کودکان می شود و اهم آنها عبارت اند از:

– وجود تبعیضات درخانواده و توجه فوق العاده والدین به یک کودک و مهمل گذاشتن حق کودک دیگر.

– به رخ کشیدن ضعف ها و عیوب کودک و سعی در بزرگ کردن آن و تحقیر کودک بدان طریق .

– آشکار کردن عیوب و افشا کردن لغزش های او درحضور کسانی که کودک در نزد آنها از احترامی برخوردار است.

– استبداد والدین و تحمیل نظرات خود بر طفل بدون در نظر گرفتن توان تحمل او.

– مراقبت شدید والدین از کودک به گونه ای که او را شدیداً به خود وابسته نمایند.

– مقایسه کردن کودک با فرد یا افراد دیگری که طفل توان رسیدن به آنها را ندارد.

– سرزنش های افراطی به گونه ای که طفل را از خود و لیاقت خود نومید کند.

– قرار دادن کودک لوس و نازپرورده در محیطی که او را نیکو تحویل نمی گیرند.

3-  اجتماع

درایجاد اعتماد به نفس و یا درعجز و زبونی انسان ، محیط اجتماعی فوق العاده مؤثر است . در واقع علت بسیاری از رشدها و سقوط ها را در این بخش باید جستجو کرد. کودک علاقه مند به حفظ خود و جلب نظر و احترام برای خویش است و در آن هنگام که نتواند خود را حفظ نماید و تلاش خود را در این رابطه بی ثمر می یابد ، تدریجاً اعتماد به نفس را از دست می دهد.

در محیطی که مظلوم لگد کوب شود و کسی ظالم را سرکوب نکند ، در محیطی که جز از طریق سازش نتوان به پیش رفت و کودک همه خواسته های خود را بر باد رفته احساس می کند ، در اجتماعی که بی اعتنائی به طفل به میزانی باشد که طفل خود را حقیر و بی مقدار احساس نماید ، کودک اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد و در برابر شخصیت واقعی خود خجل و شرمنده می شود. اندیشه خودنمائی و بزرگ منشی را از دست داده و اعتماد به نفس او فروکش خواهد کرد.

برخی از عواملی که بی اعتمادی را تشدید می کنند:

– اضطراب و دلواپسی به هرعلت و انگیزه ای که پدید آید و به ویژه در کودک ریشه دار شود.

– خستگی بسیار ، ناشی از کار فوق العاده ، بخصوص در آنچه که به نظر طفل بیهوده و بی ثمر آید.

– بی خوابی های مداوم ، خواه به علت کار و خواه به علت اضطراب و نگرانی.

– تحمل اجباری سلطه ها از والدین و مربیان و یا از مدرسه و معلم و ناظم.

– دیدن ترحم بسیار از دیگران که حاصل آن احساس زبونی و درماندگی خواهد بود.

– عادت داشتن به توقع به گونه ای که همیشه کار او را دیگران انجام دهند.

– ضعف جسمانی و احساس درد و رنج مداوم که ناشی از احساس ناتوانی وزودرنجی است.

– وجود احساس حقارت به هرعلت و اندیشه ، بویژه زمانی که درد او ریشه دار گردد.

– مواجه شدن با امری خلاف توقع ، مثل این امر که کودک خود را مورد احترام حساب کند ولی مواجه با بی اعتنائی شود.

لزوم ایجاد اعتماد به نفس

ما معقتدیم به هر میزان که اعتماد به نفس را در فرد گسترش دهیم به نفع اوست. باید کوشید کودک بر احساس حقارت خود غلبه کند و زندگی خود را از مهمل و فلج بودن نجات دهد.

اصل بر این است که طفل به خود اعتماد و اتکا داشته باشد و کارهای مربوط به خود را شخصاً انجام دهد . وضع کار و حالش باید به گونه ای باشد و به جائی برسد که برای خود لیاقت و کمالی احساس کند و به مزایای بیشتری از نظر امنیت و آسایش دست بیابد.

ما در جامعه افرادی را می شناسیم که برای شرکت در امری دست به دامان این و آن می شوند و منتظرند همه یک کار را شروع کنند تا آنها هم به همان کار اقدام نمایند. همه فریاد بزنند تا او هم فریاد بزند و این امر بدان خاطر است که اعتماد به نفس ندارد . وجود چنین امور و زمینه هائی است که ایجاد اعتماد به نفس و پرورش آن را در کودکان لازم می سازد.

امکان ایجاد آن

خوشبختانه امکان ایجاد اعتماد به نفس و پرورش آن در کودکان وجود دارد . بخصوص در این مورد  که خود کودک خواستار آن است. کودکان خواستار استقلال هستند و در طریق وصول و دستیابی به آن ناگزیرند اعتماد به نفس را در خود پدید آورند.

کودکانی که در زندگی با شکست هائی مواجه شده اند و اعتماد به نفس خود را از دست داده اند ، خود دچار نگرانی هستند و می خواهند به هر صورتی است از این وضع بیرون آیند و به اعتماد به نفس دست یابند . اینان خود را دوست دارند و این علاقه مندی در آنان وجود دارد که موقعیت خود را حفظ کنند و اعتماد به نفس خود را به دست آورند و والدین و مربیان وظیفه دارند با استفاده از این امکان ، او را به جهتی که مورد نظر است هدایت کنند و زمینه اعتماد را در او تقویت نمایند.

سنین آمادگی

کودکان از همان اوان کودکی خواستار استقلال و در جستجوی راه آزادی هستند و  دوست دارند به خود متکی باشند . این خواستاری در همه کودکان وجود دارد، حتی در آنها که فوق العاده ضعیفند.  از حدود چهار  سالگی این تمنا در آنها آشکار می شود ، متکی به نفس و مفتخر به آن هستند و به کارهایشان هم با دید اعجاب و تحسین می نگرند.

از حدود پنج سالگی او  به خود بیشتر توجه می کند و سعی دارد کمتر تحت تأثیر القائات قرار گیرد. در شش سالگی ممکن است به مادر پیشنهاد کند که اگر خواست به جایی برود  او  خانه را نگهداری خواهد کرد و در فاصله سنی چهار تا هفت سالگی  اعتماد به نفس در او مستقر می شود، حالت خودگرایی او سبب می گردد که به کارهای شخصی ، فوق العاده توجه نماید و از دیگران روی گردان شود.

از حدود سنین پس از هفت  سالگی اعتماد به نفس در او ریشه دار شده و حتی کودک را به فرماندهی و امر و نهی وا می دارد. میل دارد در امور ، دخالت و اظهار نظر کند و برای حل مشکلات شخصاً اقدام نماید. اعتماد به نفس او همراه با خود نمایی و خودبینی است و می کوشد هر روز از روز قبل تواناتر و کامل تر شود ؛ و از وضعی که در آن است و هم از وابستگی های گوناگونش به پدر و مادر نجات پیدا کند و البته این والدین و مربیان کودکند که می بایست چنین موجباتی را فراهم سازند.

طریق پرورش اعتماد به نفس

سخن این است که برای پرورش اعتماد به نفس در کودکان ، چه اقداماتی در مورد با کودک لازم است؟ چه مراقبت هایی در خانواده باید به عمل آید؟ و مدرسه در این زمینه چه وظایفی دارد؟ در اینجا مختصراً به بررسی این جوانب می پردازیم.

1 –  اقدامات در رابطه با کودک:

الف – دادن آگاهی و آموزش: این نخستین گام ، و مقدمه اعتماد به نفس است. کودک باید خود را و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد. از آنچه که دراطرافش می گذرد و در شخصیت و سرنوشت او مؤثر است آگاه باشد و به او تفهیم گردد که راه زندگی چیست؟ در پیشامدها و وقایع چه باید بکند و در برابر امور و مسائل چگونه موضع بگیرد.

وسعت اطلاعات در اعتماد به نفس کودک مؤثر است و می تواند عامل  و سببی برای تسلط بیشتر فرد برخود باشد و ثبات شخصیت او را موجب گردد. همچنین ضروری است به او وسعت دید و نظر بدهیم که تنها محدوده خود را نبیند؛  بداند که دیگران هم آدمند و کار و برنامه ای دارند.

ممکن است کودک  در زندگی حال و آینده دچار شکستی شود. باید این آموزش به او داده شود که از شکست نهراسد و با مختصر افتادگی جرأت خود را از دست ندهد؛ با قدرت اراده، با تلقین به خود و با القاء این اندیشه که من شجاعم، نمی ترسم و به پیش خواهم رفت ، از جای برخیزد.

ب- واداشتن ها : کودک باید وادار شود به

–  زندگی در میان جمع و مشارکت در امور اجتماعی و اظهار نظر و تصمیم گیری.

–  تسلط برخود و مدیریت خود، به گونه ای که در برخوردها و پیشامدها ، خود نگه دار و برخود مسلط باشد.

–  پذیرش خود در عین زشتی یا زیبائی، سلامت یا بیماری ، کمال یا نقص ، بدون احساس حقارت یا غرور.

–  سخن گفتن در میان جمع و نگاه کردن در چشم دیگران بدون احساس شرمساری.

–  اخذ تصمیم درباره کارهای شخصی  و مراقبت از خود.

–  ارزیابی وضع خود در طریق شناخت و جبران نقاط ضعف خویش.

–  حساسیت داشتن در برابر حوادث و جریانات و به حساب آوردن خود به عنوان عضوی از اجتماع.

–  انتقاد پذیری و تحملِ شنیدن عیوبی که در او وجود دارد و کوشش به اصلاح خود پس از انتقاد.

–  واقع بینی درعین هدف گرایی و دوری از تخیل و رؤیا و بوالهوسی به صورت تدریجی.

ج- اقدامات لازم: کوشش هایی که در طریق ایجاد اعتماد به نفس درباره او باید به عمل آید بسیار و از آن جمله است:

 – واگذاری نقش و مسئولیتی به کودک از همان اوان کودکی در رابطه با کارهای خانه یا مزرعه یا مغازه ، به تناسب رشد بدنی و روانی.

– آموزش راه و رسم عمل و موفقیت در آن کار و برنامه ، و شیوه موفق و نیرومند شدن در کار.

– ایجاد زمینه برای موفقیت او در آن کار از طریق ارائه و عرضه امکانات مناسب (برای هر هفته چند مورد).

– تعیین حدود کار و فعالیت ، و آگاه کردن کودک از این امر که درچه مواردی ممکن است مورد سرزنش یا مورد احترام و تشویق قرار گیرد.

 – افزودن میزان تجارب طفل از طریق ایجاد تنوع در کارهای او و دادن عرصه فعالیت به او.

– تعیین هدف های مرحله به مرحله در کار، در عین تعقیب هدفی دور و فوق العاده مهم، تا احساس خستگی نکند.

– بازخواست از کار و مسئولیتی که به او واگذار شده و آموزش راه جلوگیری از تکرار لغزش ها.

د- تقویت ها: در طریق ایجاد اعتماد به نفس، به ویژه با شیوه عملی ضروری است کودک تقویت شود و والدین و مربیان به این جنبه ها  توجه داشته باشند:

– تقویت اراده کودک به گونه ای که پس از تصمیم گیری با جرأت به پیش رود.

– ایجاد جرأت در کودک از راه تهییج او ، به صورتی که با شهامت و جسارت به پیش رود و اعلام حمایت خود از او.

– تحسین و تقدیر از عمل ارزنده او و بیان موفقیت های او در نزد افرادی که مورد علاقه کودکند.

– دادن قوت قلب به او در موردی که خود را در بن بست می بیند و سرگردان  است.

– ایجاد روح ارزشمندی  در او به صورتی که خود را دست کم نگیرد و از شخصیت خود آگاه باشد.

– گشودن راه های جدید برای موفقیت او به هنگامی که  همه راه ها را به روی خود بسته می بیند.

– اعلام رضایت از کاری که او خوب از عهده آن برآمده است تا ارزش خود را دریابد و به استحکام و استدلال به پیش رود.

ه – ایجاد عادات نیکو: بخشی از تلاش ها و کوشش های مربیان باید متوجه این امر باشد که عادات خوب و پسندیده ای در کودک به وجود آورند تا در او ریشه دار شود و وضع و رفتار او را به گونه ای معتدل درآورند. اهم آن عادات عبارتند از:

– عادت به آرامش و سکون از راه تذکر، تشویق و خودداری و مسلط بر خود بودن به گونه ای که زود عصبانی نشود  و بر هیجان خود غالب باشد.

– عادت به پیشقدمی درکارها بدون عجله و شتاب و بدون انتظاراز پیشگامی دیگران.

– عادت به گشاده رویی و حسن برخورد، متبسم و با نشاط بودن در عین وجود غم ها و رنجها.

– عادت به کم توقعی و عدم انتظار کار از دیگران و نیز کم توقعی از این امر که لازم نیست همه انتظاراتش یک جا برآورده شوند.

– عادت به نظم و انضباط در کار، خواب و استراحت، آمد و شد، تحصیل ، و قرار دادن امور بر روی برنامه.

– عادت به کم گفتن و بیش شنیدن و فرصت دادن به دیگران که آنها هم حرف و مقصود خود را بیان کنند.

– عادت به روبرو شدن با مشکل و تحمل دشواری ها بدون شکوه و گله و ناله و انجام دادن کاری که درباره آن تصمیم گرفته است.

– عادت به بهداشت جسم و فکر و پرهیز از غیبت، سخن چینی، بدخواهی، کینه توزی و …

و – جلوگیری از:

–  اضطراب و نگرانی و سلطه نفوذ آن در کودکان و نجات سریع او از این مشکل.

–  سخن گفتن با شتاب و عجله که ناشی از عدم تسلط  بر خویش ، و یا درهمی و اغتشاش در فکر است.

–  خجلت و شرمساری بدون دلیل که ناشی ازعدم تسلط بر خویش و ترس از آبروریزی است.

–  انزواجویی و کناره گیری و گوشه گیر بودن که معمولاً به خاطر ترس از مورد سئوال واقع شدن و آبروریزی است.

–  پر حرفی و زیاده گویی و اظهار نظر درباره اموری که در حد توان فکری و استعداد او نیست.

–  نفاق و دورویی با خود و دیگران به گونه ای که درون و بیرونش یکی باشد و آن چیزی را بگوید و عمل کند که باور دارد.

–  یأس و نومیدی درموفقیت و رسیدن به مقصد و جلوگیری از افسردگی و دلمردگی برای اندیشه در اموری که هنوز واقع نشده اند.

–  خوشحالی بی اساس که ناشی از تعریف و تمجید تملق گونه دیگران است.

ن – منع از:

– افسردگی و عدم حساسیت در اموری که فرد را از حال تعادل خارج کرده و به صورت موجودی بی خاصیت و بی ارزش در می آورد.

– حسادت و بدخواهی نسبت به دیگران و ناراحت شدن از موفقیت افراد .

– کینه ورزی نسبت به افرادی که مثلاً درباره او بدگویی کرده اند . اوباید وادار شود  دل خود را از آن کینه خالی نماید.

– وابستگی بسیار که خود سبب پیدایش ابتلائات بعدی بسیار خواهد شد که از جمله آن بی ارادگی و به صورت آلت و ابزار درآمدن است.

– شکوه از زندگی و گفتن درد خود به دیگران ، با توجه به این امر که کسی نمی تواند مشکل او را حل کند.

– تملق گویی و تعریف بیجا و زیاده از حد از دیگران ، که این خود نشان عدم اعتماد به نفس است.

– بدبینی به ویژه  هنگامی که مواجه با شکستی شده  تا  گمان نکند که دیگر همه چیز تمام شده است.

– غرور مخصوصاً به هنگامی که مورد تشویق قرار گرفته و می خواهد به خود سستی راه دهد و از کوشش خود بکاهد.

– احساس حقارت به گونه ای که خود را کوچکتر از آنچه که هست پندارد و گمان کند که موجودی کم ارج و یا بی بهاست.

ی – رهائی دادن از:

– تردیدها و وسوسه هائی که او را گرفتار کرده اند خواه درجنبه حیات شخصی از عقاید و غرایز و رفتار، و خواه در حیات جمعی.

– فرار و گریز از مشکلاتی که در سر راه او قرار دارند و رسیدن او را به مقصد مانع می شوند.

–  بلاتکلیفی های اخلاقی و نداشتن اصول و ضوابط برای زندگی کردن و خود را مورد توجه  قرار دادن.

– خستگی بسیار که ناشی از فشار کار است و موجبات افسردگی را فراهم می آورد. ( در این موارد برای او تنوع ایجاد کنید.)

–  عقاید و افکار غلط که سبب آلودگی ها و گرفتاری هایی خواهد شد و زندگی او را به خطر خواهد انداخت.

–  قیود بی حساب و خسته کننده که ملال آفرینند وطفل از آن احساس دلسردی و دلتنگی می کند.

–  غم و اندوه بسیار که جان او را می خورند و نمی گذارند کودک از زندگی لذت ببرد.

–  ترس و اضطراب که آدمی را دچار مرگ زودرس می کند و در مواردی حالت تسلیم  به او می دهد که خطر آفرین است.

پرورش اعتماد به نفس ( قسمت2)

2- اقدامات در رابطه با خانواده:

 در این زمینه از مباحثی باید سخن گفت که خانواده در رابطه با خود و هم در رابطه با کودک باید مورد توجه و عمل قرار دهد. خانواده مسئول بسیاری از سلامت ها و یا ناسلامتی های کودک است. درآنچه که مربوط به اعتماد به نفس می شود جوانب و اصولی را باید مراعات کرد که نوع موضعگیری هایشان در خوشبختی یا بدبختی کودکان مؤثر است و ما ذیلاً به نمونه هائی از آن اشاره خواهیم کرد:

– استقرار روابط صحیح بین زوجین به گونه ای که با هم جر و بحث نکنند و با درگیری خود روحیه کودک را نشکنند.

– اصلاح جو خانواده از آن بابت که طفل برای اطمینان به خود نخست باید خاطری جمع و مطمئن از خانه داشته باشد.

– محبت کردن به طفل به صورتی که خود را نیازمند به جلب محبت دیگران نبیند.

– اعلام محبت به طفل به صورتی که طفل آن را بفهمد و لمس کند و به والدین اعتماد نماید و قدر آن محبت را بداند.

– تحسین از کارهای مهمی که او انجام داده ، تا  بر این اساس او را به زندگی دلگرم نمایند.

– آرام و بی دغدغه داشتن زندگی به صورتی که کودک خانه و والدین را قوی ترین پناهگاه خود بداند.

– پایه گذاری روش زندگی براساس عزت نفس ، مناعت طبع ، احترام متقابل ، رعایت حقوق یکدیگر.

– تنظیم گفت و شنود با کودک بر مبنای دادن آموزش و آگاهی ، اصلاح نقایص و عیوب.

– خودداری از واداشتن کودک به شکسته نفسی یا تن دادن به اغراق و گزافه گویی و غلو که خود سبب ضعف روحیه است.

– دوری از رنجیدن از هم و رنجاندن یکدیگر ، حتی در آنچه که مربوط به اغیار است و این خود سببی برای دوری از اضطراب هاست.

– محدود کردن توقع خود از کودک وتوجه به این امر که او چون فردی بزرگسال ، آگاه و توانا نیست.

3- اقدامات در رابطه با مدرسه و اجتماع:

 در امر تربیت کودکان همه مسئولند با این تفاوت که مسئولیت برخی نسبت به دیگری بیشتر است. مسئولیت والدین دردرجه اول ، و مسئولیت مدرسه و اجتماع در درجه دوم است . بدین حساب ضروری است که در این مورد نیز توجهاتی معطوف دارد.

– قبول اجتماعی کودک به گونه ای که او احساس کند فردی محترم و عزیز است و اجتماع باید روی او حساب باز کند.

– ایجاد زمینه برای رشد و موفقیت او با استفاده از زمینه ها و امکاناتی که می تواند در اختیار داشته باشد.

– کمک به او در صورت شکست ، و گشودن راه به روی او در صورت احساس به بن بست رسیدن.

– دادن دلگرمی و اعتماد به او به صورتی که از مواجه شدن با مدرسه و معلم نترسد و دچار لکنت و ضربان سریع قلب نشود.

– مورد توجه قرار دادن او و کارهایش ، در عین این که ممکن است به نظر ناچیز رسد.

– خودداری از سپردن شاگردی ضعیف به قوی و دادن سرپرستی و ولایت به او. زیرا که طفل در آن صورت احساس عدم لیاقت می کند.

– دادن اعتماد  به او که پیش رود و اطمینان به این که همواره حمایتش خواهید کرد.

– زمینه سازی برای حرکت تدریجی و قدم به قدم او ؛ از آن بابت که هر سنی مقتضایی دارد و شرایط رشد فرق می کند.

عوامل مؤثر در ایجاد اعتماد به نفس

در ایجاد روحیه اعتماد به نفس در کودکان عوامل متعددی دخالت دارند که والدین و مربیان در این زمینه باید بسیار مراقب و هشیار باشند. آن عوامل ، متعدد و برخی از آنها عبارت اند از:

1- جنبه الگویی والدین: پدر و مادر نخستین معلم و مربی کودک اند ، علمکرد و رفتار آنها درس آموزنده ای برای کودکان است. اگر والدین افرادی ترسو یا شجاع باشند ، فرزندان اغلب به همانگونه خواهند بود. اگر پدر و مادر آرام و متین و با وقار،  و در برابر حوادث صبور و استوار باشند کودک هم از آنها تبعیت خواهد کرد. جنبه الگویی والدین همیشه باید مورد نظر باشد. خود نگهداری و خونسردی آنها ، عامل رشد و پیشرفت فرزندان و کلید حل بسیاری از معماهای زندگی است. موضع گیری شما در برابر امور و حوادث باید به گونه ای باشد که کودک از مشکل فرار نکند و در برابر دشواری ها خود را نبازد. برای وصول به چنین مقصدی ضروری است شما خوددار و خود نگه دار باشید.

2- ایجاد طمأنینه در نفس: آرامش و اطمینان باید بر کودکان غالب باشد آنچنان که دلهره ای و شوری آنان را نلرزاند و امکان درست اندیشی در آنان باشد . به آنها برای اقداماتشان وقت بدهید ، بگذارید فرصت تصمیم گیری داشته باشند و برای مسائل شان در حد فکر کوچک شان بیندیشند.

ممکن است فرزند شما متناسب با سنش کفایت لازم را نداشته باشد ولی بدانید که سرزنش های شما در این مورد کارساز نیست. ملامت شما  سرگشتگی آنان را بیشتر خواهد کرد. شما برای دادن اعتماد و اطمینان به فرزندان خود باید کاری کنید که آنها به لیاقت خود اطمینان پیدا کنند و خود را واجد صلاحیت وشایستگی لازم بدانند.

3- ایجاد مهارت: اصولاً نیرومندی و توانایی در امور خود ، گامی اساسی برای پیشرفت مقاصد و دستیابی به اهداف زندگی است. بسیاری از افراد نمی توانند اعتماد به نفس داشته باشند چون برای زندگی و یا وظیفه ای که شما برایشان معین کرده اید مهارت کافی کسب نکرده اند.

بدین سان آموزش و مهارت و راه و رسم کار ، و روش کسب موفقیت و پیروزی در امور ، خود از عوامل رشد است. به کودک مهارت بیاموزید ، یادش دهید که چه کند تا موفق باشد ، چه شیوه ای را به کار گیرد تا در زمینه خاص و مورد نظرتان توفیقی حاصل کند.

4- امکان عرضه خود: گاهی فرزندان ما برای عملی که انجام داده و یا از انجام آن سرباز زده اند دلایلی دارند که متأسفانه اجازه عرضه آن را ندارند. به طفل باید میدان داد که حرف خود را بزند ، دلایل خود را عرضه کند و مطالب و منطق خود را اگر چه کسل کننده است بیان نماید.

همچنین کودکان ما نیاز به خودنمائی دارند و ما تا حدودی که این امر موجب لوس شدن و غرور کودک نشود باید بپذیریم  و بگذاریم کارهای ظاهراً مهمی که او انجام داده روشن شود ، پیشرفت و ترقیات خود را عرضه کند و  گفتنی ها را اعلام نماید.

5- ایجاد زمینه برای تجربه: کاری کنیم کودک آنچه را که می خواهد لمس کند ، تجربه نماید ، بچشد و ببیند. اگر خواستار انجام امری است شخصاً وارد کار شود ، اگر درصدد ساختن دستگاهی است ، بدان اقدام نماید و عملاً توان و لیاقت خود را دریابد.

آزادی او در تجربه و لمس اشیاء ، تا حدی که موجب وارد آمدن لطمه ای به کودک نشود نه تنها موجب افزایش دید و تبحر او خواهد شد ، بلکه عملاً او را به شخصیت و مقام خود آگاه خواهد کرد و او در خواهد یافت که آیا توان و لیاقت انجام کاری را دارد یا نه.

6- حفظ سلامت او: سلامت بدن ، بهداشت روان ، حالات عمومی فرد و گرسنگی ، تشنگی ، نیازمندی ، ترس ، امنیت و… همه و همه در حالات و عملکردهای فرد مؤثرند و موجب حُسن یا سوء رفتار خواهند شد.

جلوگیری ازعواملی که مایه درد و رنج بدن اند و سبب فرسودگی و ناتوانی می شوند ، مراقبت در بهداشت طفل به صورتی که کودک دچار کسالت و نقاهت مداوم نگردد و فردی بهانه گیر نشود ، خود درایجاد حالت اعتماد به نفس کودک مؤثر است ومربیان باید این نکته را نیز در نظر داشته باشند.

خودداری های لازم:

والدین و مربیان در طریق ایجاد حالت اعتماد به نفس در کودکان ، از ارتکاب  بسیاری از اعمال که متأسفانه هم اکنون در نزد برخی از آنها رایج و مجاز است باید خودداری کنند . برخی از این موارد عبارتند از:

1- مداخله در کار کودکان: ما نمی خواهیم سلطه والدین را منکر شویم و حق دخالت در امور فرزند را از پدر و مادر سلب کنیم بلکه مقصود ما این است که ازهمان اوان کودکی ضروری است کارهائی در حد توان و قدرت طفل به او بسپاریم و از او بخواهیم که مستقلاً آن کار را انجام دهد.

بگذاریم فرزندمان شخصاً انجام کاری را بپذیرد بدون این که ما در آن مستقلاً مداخله کنیم. اگر نواقصی در کار ملاحظه شد بعداً می توان به او تذکر داد. آنها به این استقلال نیاز دارند : هم برای تمرین و تجربه ، و هم برای ارضای جنبه استقلال طلبی خود.

2- تجاوز به حدود آنها: با همه نیازمندی ها و دلبستگی ها ، کودکان مان احساس می کنند که تنها صاحب این جهانند و سرنوشت همه ی افراد به دست آنهاست. اشیایی را به خود اختصاص داده و جایی را در خانه از آن خود می دانند . اگر گوشه اطاق را به او اختصاص داده اید پاگذاری در مرز آن را کودک تجاوزبه حساب خواهد آورد. او کاغذی را به صورت هواپیما در می آورد و در آنجا قرار می دهد شما با توجه به این که آن شیء بیهوده است پاره اش می کنید و کودک گمان دارد شما دل او را پاره کرده اید. تا آنجا که رعایت حقوق کودک ، موجب وارد آمدن لطمه ای بر او نیست پذیرای مالکیت و آزادیش باشید.

3- انجام کار آنها: برخی از مادران و پدران برای فرزندان خردسال خود دلسوزی می کنند و کارهای او را بخصوص کار مدرسه را  انجام می دهند. این کار نه تنها به امر تحصیل کودکان لطمه وارد می آورد ، بلکه به شخصیت و اعتماد به نفس آنها هم صدمه می زند. چنین کودکانی شدیداً به والدین خود وابسته شده و اتکای به نفس را از دست خواهند داد.

والدین باید اجازه و دستور دهند که کودک کار خود را انجام دهد و فقط به گونه ای او را هدایت و راهنمایی کنند. زیرا در غیر این صورت به جای فایده رساندن ضرر می زنند و فرزندان خود را تدریجاً افرادی ناتوان تربیت می کنند و بدین ترتیب عدم اعتمادشان به خود ، ریشه دار خواهد شد.

4- تحقیرها: این که فرزند شما در مقایسه با خودتان کوچک و ناتوان است و قدرت و توان انجام کارهای مهم را ندارد جای بحث و سخنی نیست ولی شما هرگز نباید کار او را به خود مقایسه کنید و در نتیجه خوار و بی مقدارش بشمارید. تحقیر کردن طفل سبب احساس بی اعتباری او خواهد شد.

ما والدینی را می شناسیم که فرزندشان متناسب با سن و رشدش کار مهمی انجام می دهد ؛ مثلاً مشق زیبایی می نویسد و یا نقاشی قشنگی را به پدر و مادر عرضه می کند . اما والدین به او نهیب می زنند که این چه مزخرفی است و با چنین تحقیری اعتماد به نفس او را می شکنند و یا بدون توجه ، کار کودک را با کار خود یا دیگران مقایسه کنند و می گویند من از تو بهتر می کشم و فلان کار از عهده تو خارج است و طفل آن را تحقیری برای خود به حساب می آورد.

5- به رخ کشیدن نواقص: ممکن است فرزند شما نقصی و یا نارسائی عضوی داشته باشد. او در این نقص و نارسائی مقصر نیست و اگر هم روزی اشتباه کرده و دچار چنین نقص مداومی شود نباید به خاطر آن سرزنش بشود و شخصیتش خرد و تحقیر گردد.

برخی از والدین و مربیان مثلاً به خاطر عدم فرمانبری فرزند یا ضعف درسی او ، برای این که دلش را بسوزانند نقص عضو او را به رخش می کشند ، دل جریحه دار او را مجروح تر می سازند و خاطره ای را که طفل اصرار به فراموش کردن آن دارد از نو به یادش می آورند و در نتیجه روحیه او را می شکنند و باعث افسردگی اش می شوند و این خود خطا و لغزشی است که سبب پیدایش احساس حقارت در او می شود.

6- دلسرد کردن: آیا می دانید سخنان تلخ و رفتار نابهنجارتان با کودک سبب پیدایش چه دشواری و مسائلی می شود و چگونه او را از خود دلسرد و بیزار می کند. چه زشت است که والدین و مربیان با استفاده از قدرت و حاکمیت خود سخنانی را بر زبان آورند که موجب احساس ضعف و ناتوانی طفل شود.

کودک کاری انجام می دهد که به نظر خود نوعی سرگرمی و اشتغال است. مأیوس و دلسرد کردن کودک از اقدام به یک امر موجب کشتن اعتماد به نفس و از دست دادن اطمینان خواهد شد. او طبعاً تصمیم خواهد گرفت که دیگر به کاری اقدام ننماید.

7- سرزنش بسیار: از مسائل و عواملی که اعتماد به نفس را در کودک می کشد سرزنش های مداوم و افراطی است. سرزنش ها ، برای کودک آینده ای هراس انگیز خواهد ساخت و سبب آن خواهد شد که او امور را با بدبینی بنگرد و بدین ترتیب روزگار حال و آینده اش تاریک شود.

اگر تذکرات شما در اصلاح کودک مفید نیفتاد و یکی دو بار هم سرزنشش کردید و مؤثر واقع نشد ، ضروری است سرزنش ها را قطع کنید و علل و انگیزه های آن نابهنجاری یا بد رفتاری را تعقیب کنید. زیرا در مواردی خود طفل در وضع و موقعیتی قرار می گیرد که قادر به اصلاح وضع خود نیست و سرزنش های مداوم شما او را بیش از پیش از خود مأیوس می سازد.

8- شکست دادن ها: ممکن است شما با فرزند خود بازی دوستانه ای داشته باشید . البته این کار ، مفید و ضروری است. در سایه آن می توانید به کودک درس بیاموزید ، عیوب او را اصلاح کنید و… ولی آنچه قابل ذکر است این است که اصرار نداشته باشید کودک در بازی با شما شکست بخورد ، مگر آنگاه که قصد داشته باشید از این طریق راه موفقیتی را به طفل بیاموزید.

شکست کودک از شما ، به ویژه اگر مکرر و مداوم باشد ، سبب آن خواهد شد که او در توان و لیاقت خود شک کند و روح اعتماد به نفس در او کشته شود. ما منکر این امر نیستیم که کودک باید گاهگاهی طعم شکست را بچشد تا به تدریج کار آزموده و ورزیده شود ، ولی این امر نباید مکرر شود.

کنترل ها:

در طریق تربیت کودک و پرورش اعتماد به نفس در کودکان ، ضروری است که آنها را  از جهاتی تحت کنترل قرار دهید. این کنترل ها درباره همه عوامل و مسائلی است که در جهت سازندگی و ویرانی بنای شخصیت کودکند . از آن جمله اند:

1- کنترل معاشرت: دوستان و معاشران طفل می توانند نقش مهمی را در زندگی  او ایفا کنند . فرزندان ، خواسته و ناخواسته تحت تأثیر دوستان خود هستند و خوی و اخلاق آنها را کسب می کنند.

2- کنترل واردات ذهنی: خواندنی های کودک را از کتاب ، روزنامه ، مجله ، و دیدنی های او و شنیدنی هایش را تحت نظارت داشته باشید. ببینید او چه داستانی می خواند ، چه فیلم هایی را می بیند و…

3- کنترل حیات شخصی: در این زمینه باید آمد و شدها ، زندگی خصوصی و انزواجویی های طفل را زیر نظر داشته باشیم. گاهی کودک در خلوت است و سرگرم خیالبافی و بزرگ کردن شکست و محرومیت خود ؛ و اگر در همان حال بماند ، برای او زیانبخش است و حتماً باید از آن حالت بیرون آید.

4- کنترل تظاهرات و سخنان: از همان آغاز زندگی باید مراقبت داشت که کودک اسیر تظاهر و ریا و تملق و زرق و برق نگردد و اگر حالات و رفتار و یا گفتاری در این رابطه پدید آید باید آن را زیر نظر گرفت و جلوگیری کرد. حتی در مورد با هیجانات کودک باید کوشید که تعدیل گردد و او بی جهت تسلیم آن حالات نگردد.

5- کنترل افسوس ها: در این مسئله که کودک در صورت خطا کاری باید پی به اشتباهش ببرد ، حرفی نیست . مخصوصاً باید موجباتی فراهم آورد تا او از کرده خود نادم و پشیمان شود. ولی نباید گذارد تمام فکر و ذهنش همیشه متوجه آن تأسف باشد و تدریجاً افسردگی بر او غالب شود. زیرا در چنان صورتی ، نه تنها اعتماد به نفس او جریحه دار می شود بلکه شخصیتش خرد خواهد شد.

همراهی ها:

در طریق تربیت طفل و پرورش اعتماد به نفس در او باید قدم هایی برداشته شود که برخی از آنها عبارت اند از:

– راهگشایی برای موفقیت کودک و آماده کردن امکانات برای رشد او.

– استفاده از فرصت هایی که گاهی در مسیر زندگی انسان پدید می آید و قرار گرفتن در آن موجب رشد است.

– به کارگیری رغبت های کودک و در نظر داشتن تمایلات او تا حدی که موجب غرور و لوسی او نشود.

– حمایت از کودک ، به ویژه زمانی که او با محرومیت یا شکستی مواجه شده است.

– ارائه راه های تازه برای موفقیت های بعدی و دمیدن روح امید برای حرکت مجدد او.

– کشف استعدادهای نهان و به کار انداختن آنها در طریق حرکت های جدید کودک.

– ایجاد تنوع در زندگی از طریق گرد ش ها ، تفریحات و جابه جایی ها.

– استفاده از غرور کودک برای رشد او و حرکت دادن او و ایجاد جرأت و شهامت در او.

– و بالاخره سعی در حفظ روحیه کودک ، احترام گذاری به شخصیت او و شاداب نگه داشتن او.

نشان اعتماد به نفس در کودکان

این که آیا فرزند کوچک ما به تناسب سن و رشد ، براین فرض که مثلاً حدودهفت تا ده ساله ، باشد از اعتماد به نفس کافی برخوردار است یا نه؟ باید بگوئیم نشانی هایی در این رابطه وجود دارد که اهم آنها عبارتند از:

– خود را دوست دارد و برای شخصیت خویش احترام قائل است.

– می تواند کودکان دیگر را دوست بدارد و حتی در راه آنها گذشت ها و خدماتی داشته باشد.

– در سخن گفتن متین و آرام و برخود مسلط است ، نه لکنت دارد و نه عجله و شتاب.

– در بین جمع حرف خود را می زند و از شخصیت خود دفاع می کند.

– چهره اش بشاش و نگاهش مطمئن و به خود امیدوار است و طبعاً دلهره و اضطراب ندارد.

– وظیفه ای را که به او واگذار می شود پذیراست و در انجام آن می کوشد.

– بسیار خجول و منزوی نیست و از افسردگی و یأس به دوراست.

– بیش از این که از دیگران متوقع باشد از خود توقع دارد و کار خود را به تنهایی  انجام می دهد.

– به لیاقت و مهارت خود تا حدود نسبتاً زیادی مطمئن است.

– در برابر امور و جریانات بی تفاوت نیست، می کوشد با ملاحظه خود ، گامی در طریق انجام وظیفه بردارد.

– از شکست و محرومیت دیگران شادکام نمی شود و سعی می کند دیگران هم به خوشی دست یابند.

– برای کار و زندگی خود برنامه ای دارد و با نظم و دقت به پیش می رود ، بدون این که دچار عجله شود.

تقویت عزت نفس در کودکان با پذیرش آنان در همه شرایط

همه کودکان به ویژه کودکانی که پا به مرحله رشد می گذارند باید از آزادی و استقلال نسبی برخوردار باشند. ولی آنچه که آنان باید بدانند این است که در این جهان افرادی زندگی می کنند که ممکن است به آنان صدمه بزنند و آنچه که والدین انجام می دهند به منظور حفظ آنان از دست این افراد است. فراموش نکنید که التیام احساسات سرکوب شده دوران کودکی به ویژه کودک بزهکار مشکل و سخت است.
 حکمفرما کردن انضباط در خانواده کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و به کار بستن آنها به طور منطقی می تواند مهارت های هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را در مورد کودکانتان به کار می برید زیرا آنان همواره در جستجوی راه هایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است. ولی کودکانی که از قوانین و حد و حدود آن تبعیت می کنند، احساس مهم بودن می کنند. مهم نیست که تا چه اندازه آنان ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.

تقویت عزت نفس کودکان

می گویند کودکان بزهکار به توجه، محبت و پذیرش بیشتری نیاز دارند. اغلب آنان احساس انزوا و جدایی می کنند که این امر آسیب پذیری آنان را نیز افزایش می دهد. به عبارت دیگر کودکانی که دارای حس خود ارزشی هستند کمتر دچار بزهکاری می شوند. بنابراین برای تقویت عزت نفس در کودکان چه باید کرد؟

برای انجام این مهم چهار رکن وجود دارد: محبت ، زمان ، انضباط ، پذیرش.

– بیشتر اوقات دوست داشتن کودکان خیلی ساده و آسان است و در برخی مواقع مشکل.

– ابراز محبت به کودکی که پیوسته بی تربیت، ناسازگار و بدخلق است، همچون بیشتر کودکانی که دوران بلوغ را سپری می کنند، سخت است.

– جالب است بدانیم در این زمان او به محبت بیشتری نیاز دارد. والدینی که هم در دوران سرکشی و ستیز کودکان و هم در دورانی که کودکان نوپا می باشند و از شیرینی خاصی برخوردارند به آنان توجه می کنند در واقع پایه عزت نفس کودکانشان را می سازند.
 تا آنجایی که می توانید وقت زیادی را با کودکتان بگذرانید. اگر شما بیش از یک فرزند دارید سعی کنید طوری وقت خود را تقسیم کنید که به هر یک از فرزندانتان زمان کافی اختصاص یابد. گرچه تنظیم زمان بندی بدین شکل مشکل است، ولی این مسئله برای رشد کودک ضروری است حتی اگر لازم باشد از فعالیت های دیگر زندگی خود صرف نظر کنید.

وقتی را که با کودکتان می گذرانید یکی دیگر از مواردی است که برای تقویت عزت نفس او مهم است. کودکان به زمان با کیفیت نیاز دارند. آنان به شما نیاز دارند تا در حیاط مدرسه و بازی و حتی در برخی زمان های معمولی در کنارشان باشید. این بدین معنا نیست که شما باید کاملاً در همه احوال مراقب کودکانتان باشید. اغلب برای بیشتر کودکان فقط حضور والدین در خانواده کافی است. گاهی اوقات مشغله کاری در بیرون از خانه به قدری زیاد است که مجبوریم زمان خیلی کمی را با کودکانمان بگذرانیم هیچ چیز مشکل تر از این نیست که برای بودن با کودک زمان کافی پیدا کنیم، ولی باید بدانیم که این زمان برای رشد کودک اهمیت دارد.

حکمفرما کردن انضباط در خانواده کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و به کار بستن آنها به طور منطقی می تواند مهارت های هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را در مورد کودکانتان به کار می برید زیرا آنان همواره در جستجوی راه هایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است. ولی کودکانی که از قوانین و حد و حدود آن تبعیت می کنند، احساس مهم بودن می کنند. مهم نیست که تا چه اندازه آنان ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.

یکی دیگر از ارکان عزت نفس در کودکان «پذیرش» است که انجام آن دشوار است. برای والدین طبیعی است که نسبت به کودکانشان امیدواری زیادی داشته باشند.

همه ما دوست داریم که کودکانمان دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و یا بهترین شاگرد در کلاس درس باشند. ما از کودکانمان انتظارات زیادی داریم ولی آنان بیشتر انتظارات ما را برآورده نمی کنند. یکی از روش های مهم تقویت عزت نفس، پذیرش کودکان در همه شرایط است. هر کودکی دارای مشخصه منحصر به فرد خویش است و از نقاط ضعف و قوت برخوردار است. به طور یقین ما باید انتظار داشته باشیم که کودکانمان تا آنجا که می توانند تلاش کنند. در هر صورت چه آنان در کاری به راحتی موفق شوند یا به سختی در انجام آن موفق